تابستان و بی برقی در جنوب، مصداق تفسیری است که از جهنم برایمان ترسیم کرده اند و آنچه در این میان نقل قول مردم ماست، گله مندی از مدیرانی است که مشخص نیست با چه رویکردی و چه هدفی و یا بهتر بگوئیم با چه معیاری، تعطیلی آخر هفته را برای جلوگیری از خاموشی ها و بی برقی، تجویز نموده اند آن هم وقتی که مدیریتی برای نظارت بر ادارات و سازمانها نیست که در ایام تعطیل، سیستم سرمایشی را خاموش کنند و حداقل در هر اداره به تعداد اتاق ها در ۳ روز آخر هفته، کولرها روشن است و از آن طرف این تعطیلی هیچ تغییری در ساعات خاموشی مناطق حاصل نکرده است و خرابی سوختگی وسایل برقی مردم هم دردی است که بغیر (( آه و نفرین )) چیزی از نهاد مردم بر نمی آید.
برنامهریزی برای تعطیلی ادارات، فقط رفاهی برای کارمندان است و بیچاره کارگرانی که در واحدهای خدماتی همچنان در آتش این بی تدبیری می سوزند و ای کاش با پرداخت مبالغی با هر عنوان مثلا ترمیم حقوق و یا گرمازدگی، خنکای درونی وجودشان را موجب می شدند.
در نگاهی دیگر متعجبم چرا ایثاری که مردم مناطق گرمسیر برای کاهش و صرفه جویی در گاز در فصل زمستان، با نیت کمک به مناطق سردسیر- در قاموس ساگنان مناطق سردسیر برای صرفه جویی در برق در فصل تابستان برای کمک به رفاه مردم گرمسیر وجود ندارد و کج اندیش مدیرانی که در برنامه ریزی کاهش انرژی، دچار سر درگمی شده اند. و باید تجدید نظری صورت گیرد که تعطیلیها با همان شواهدی که برشمردیم ، تا کنون هیچ نفعی بغیر از واقعیتهایی که گفتیم و نقل و قول هر جمعی است و بر زبان عام و خاص جاری است، نداشته است.